مقاله وارده

فرهنگ چیست؟

اصولاً برای شناخت اصالت و میزان برخورداری یك فرهنگ از روح و حیات نیاز به مطالعه و شناخت ، عناصر برجسته ، جهت و حركت ، آهنگ رشد و انگیزه های حاكم بر آن فرهنگ می باشد . تا مشخص شود كه آیا دارای شخصیت مستقلی می باشد ؟ و یا اینكه التفاطی بوده و دنباله رو فرهنگهای دیگر است . فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ مادی كه ساخته و پرداخته دست بشر است ، به این ویژگی منحصر به فرد ،آراسته گشته و به حیات خود ادامه می دهد .

نگاهی از بام تیره و هوس آلود سده بیست به روزگاران گذشته ،جهان را پهنه دگرگونی های بی شمار نشان می دهد . دگرگونی هایی كه گاه نابودی و نامرادی ، و زمانی امید و كامروایی به ارمغان آورده اند ،و پرونده زندگی انسان را از لحظه های زشت و زیبا آكنده اند . بررسی مجموعه فراز و نشیبهای تاریخ ،بشر را بدین حقیقت رهنمون می كند كه : پدیده های خوب و بد جوامع انسانی چیزی جز بازتاب روشن فرهنگها نیست به عبارت دیگر فرهنگ ، خاستگاه همه پیشرفتها ،نوآوریها و منشأ همه عقب ماندگی به شمار می آید .

فرهنگ

هر چند وسیع و جامع بودن مفهوم فرهنگ ،شناخت و شناساندن همه جانبه آن را دشوار ساخته است اما از دیرباز هر یك از اندیشمندان ،به فراخور آگاهیهای خویش ، در این حقیقت نگریسته و تعاریفی از آن را ارائه داده اند . اما مع الوصف هر یك از این تعاریف پیرایه هایی از كاستی را نیز به همراه داشته و به تنهایی نمی تواند تعریف كاملی از فرهنگ به شمار آید .

به عنوان مثال ( تایلر ) – دانشور آمریكایی – می گوید :

(( در روزگار ما این كلمه ( فرهنگ ) بر همه ابزارهایی كه در اختیار ماست دلالت دارد . و همچنین بر همه رسمها و باورها ،دانشها ،هنرها ، نهادها ،و سازمانها ی جامعه . انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه خود و به بركت آن ،موجود اجتماعی می شود . و با مردم پیرامون خود از صدها جهت ، همرنگی و همنوایی می یابد ، و از مردم جوامع دیگر متمایز می شود . ))

(( نیم كوف )) جامعه شناس برجسته غرب در این باره می نویسد :

(( فرهنگ عصاره زندگی اجتماعی است . و در تمام افكار ،امیال ،الفاظ و تكاپوهای ما منعكس می شود و حتی در اطوار و حركات خفیف چهره ما راه دارد .))

بر این اساس ،(( فرهنگ مجموعه پیچیده أی است – متضمن معلومات ،معتقدات ،هنرها ،اخلاق قوانین ،آداب و رسوم و تمامی تمابلات ،قابلیتها و عادات مكتسبه – كه آدمی در حالت عضویت در یك جامعه حاصل می نماید . ))

انواع فرهنگ

در یك نگاه كلی می توان همه فرهنگهای موجود را به دو مادی و الهی تقسیم كرد و مورد بازنگری قرار داد :

فرهنگ مادی

این فرهنگ بر پوچ انگاری ارزشهای الهی و انسانی بنا نهاده شده است . جنبه انسانی به فراموشی سپرده شده و تنها به عنوان ((موجودی مادی )) مورد ارزیابی قرار      می گیرد . چنین فرهنگی افراد پیرو خویش را پیرامون رفاه فزونتر ، آزادی و بهره وری بیشتر از غرایز و سودپرستی به جنبش در می آورد .

در فرهنگ مادی ،هدف وسیله را توجیه می كند .بنابراین ، پیروان چنین فرهنگی برای رسیدن به اهداف مادی و بهرمندی هر چه بیشتر از مزایای زندگی به هر وسیله أی دست میازند و از هر شیوه ممكن سود می جویند . بدین ترتیب در سایه چنین فرهنگی ، بنیادهای اخلاقی جامعه فرو می ریزد ، ارزشهاس انسانی كم رنگ می شود ، آمار بزهكاریها فزونی میابد و بشر در گرداب بی پناهی و تنهایی گرفتار آمده اضطراب و تشویش بر سراسر زندگی وی حاكم می شود . در این باره نمونه أی از اظهارات جامعه شناس معروف (( سوروكین )) را به عنوان شاهد می آوریم كه چنین گفت :

<< هر یك از جنبه های مهم زندگی ، سازمان و تمدن جامعه غربی دستخوش بحرانی غیر عادی شده است …كالبد و روح این تمدن هر دو به شدت بیمار است به سختی نقطه أی كه مجروح نباشد در پیكر تمدن غرب و یا عصبی كه به درستی انجام وظیفه كند در سلسله اعصاب آن می توان یافت ما آشكارا در برزخ میان دو عصر بسر می بریم در پایان عصر محتضر فرهنگی مادی دیروز پر شكوه وطلوع تمدن معنوی فردائی زایا ، ما در حال زندگی اندیشه و عمل در واپسین دقائق روز طولانی تمدن مادی بسر می بریم كه مدت شش قرن می درخشیده است هنوز پر تو های لرزان و كم فروغ خورشید شامگاهی بر شكوه عصری وداع گر می تابد ، لیكن این روشنایی دیگر درخشانی نیست فروغش امید بخش و تابان نیست در پرتو غروب در سایه های مه پیوسته ژرفی تیرگی شان فزونی می یابد، در جهت یابلی و تشخیص سالكان راه بمراتب دشوار می گردد، شب یلدای برزخ مدنی با همه كابوسها با همه اشباح و سایه های دلهره انگیزش با همه هراسها و دهشت های دل آزار و جان كاهش در برابر ماه چهره می نماید .>>

فرهنگ الهی

فرهنگ الهی ، انسان را آمیزه أی از پیكر خاكی و روان آسمانی می داند كه فرهنگ اسلامی تبلور تمام و كمال آن است ، هدفش دستیابی به كمالی است كه در تابش آفتاب (( وحی )) حاصل می شود و معیارهای برتری افراد را نیز پرهیزكاری و پایبندی به اصول ثابت اخلاقی می داند .

قرآن در این رابطه می فرماید :   هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا ، پرهیزكار ترین شماست .

اصولاً برای شناخت اصالت و میزان برخورداری یك فرهنگ از روح و حیات نیاز به مطالعه و شناخت ، عناصر برجسته ، جهت و حركت ، آهنگ رشد و انگیزه های حاكم بر آن فرهنگ می باشد . تا مشخص شود كه آیا دارای شخصیت مستقلی می باشد ؟ و یا اینكه التفاطی بوده و دنباله رو فرهنگهای دیگر است .

فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ مادی كه ساخته و پرداخته دست بشر است ، به این ویژگی منحصر به فرد ،آراسته گشته و به حیات خود ادامه می دهد .

متفكر بزرگ اسلامی ، استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرماید :

<< فرهنگ اسلامی مانند یك سلول زنده رشد كرد و فرهنگهایی را از یونان و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب كرد و به صورت موجود جدید با چهره و سیمای مخصوص به خود ظهور كرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن ، تمدن اسلامی در ردیف بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری است . >>

برخی از ارزشهای دینی در فرهنگ اسلامی

۱-پرستش خدا اساسی ترین ارزش دین ۲-پرورش روح عدالتخواهی ۳-مسؤولیت فرد ۴-پرورش روح اجتماعی

وجه تمایز فرهنگ مادی و الهی

زیر بنای فرهنگ مادی ((اقتصاد )) و (( بهره جوئی از لذتهای مادی )) است از این رو ، انسان را تنها از این دیدگاه می نگرند و تمام هدف را در رفاه و آسایش و كامیابی و لذت جوئی خلاصه می كنند ، قدرت و بهره جوئی حیوانی را كمال انسان می دانند و او را در این مسیر به پیش می رانند . به همین دلیل است كه دنیای امروز دنیای تبلیغات فریبنده و میدان نمایش و عرضه كالاهای متنوع مصرفی شده است زیرا در این فرهنگ ، اخلاق ، معنویت و ارزشهای انسانی جایی ندارد .

در فرهنگ الهی كه بنای آن بر اخلاق و ارزشهای الهی و انسانی گذاشته شدهوضع بگونه أی دیگر است . اقتصاد و بهره جوئی ار مادیات وسیله است نه هدف . یعنی در این فرهنگ اخلاق اصل و رفاه و مادیات وسیله است نه هدف . یعنی در این فرهنگ اخلاق اصل و رفاه و مادیات فرع هستند و آدمی به اعتدال میان این دو رهنمون می شود. در واقع در این فرهنگ هم بعد مادی در حد ضرورت و نیاز مورد توجه است و هم بعد معنوی در حد اعلی .

وجه مشترك فرهنگ

همه فرهنگها ، گذشته از خاستگاه خود ، از ویژگیهای مشتركی برخوردارند ؛كه اشاره به برخی از آنها می تواند در بررسی پدیده های اجتماعی سودمند افتد :

۱-((فراگرفتنی )) است . بدین معنی كه فرهنگ ، قابل آموختن است . و از راه وراثت به دیگر یانتقال نمی یابد . در واقع فلسفه وجود ((آموزش و پرورش )) در جامعه انسانی نیز همین ویژگی است .

۲-خاستگاه فرهنگ اجتماع بشری ا ست، در واقع ، فرهنگ یك موضوع اجتماعی است كه در جامعه شكل می گیرد ، بارور می شود و مفهوم می یابد .

۳-هر چند فرهنگ ، بزرگترین نیاز جامعه بشری است ،ولی خود اساسی ترین نیازمندیهای زندگی انسان را بر آورده می سازد .

۴-فرهنگ ، ایستایی نمی پذیرد و با گذشت زمان پیوسته تحول مییابد .

۵-فرهنگ قابل انتقال است و از نسلی به نسلی یا از ملتی به ملتی دیگر منتقل می شود.

تبادل فرهنگی

امروز پیشرفت شتابان دانش ،مرزهای بین المللی را در هم شكسته و پدید آمدن سیستمهای نوین ارتباطی ، جوامع پراكنده انسانی را در یك مجموعه فرهنگی واحد جای داده است به این ترتیب مجموعه أی به نام دهكده جهانی در اثر ارتباط و نزدیكی روز افزون ملل گوناگون انتقال ارزشها و تأثیر و تأثرهای متقابل فرهنگی ، با وسعت و سرعت باور نكردنی در حال انجام است .

اما در این میان باید بین دو مقوله تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی تفاوت قائل شد چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه ا… خامنه أی به این امر اشاره كرده ، می فرمایند :

<<تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است . تبادل فرهنگی لازم است و هیچ ملتی از اینكه معارفی را در تمام زمینه ها – از حمله فرهنگ و مسائلی كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق می شود – از ملتهای دیگر بیاموزد ، بی نیاز نیست .>>

گرفتن دانش و فنون مختلف و كشف مجهولات و نمونه برداری از ابزارها وسایل كار از سایر ملتها بخشی از تبادل فرهنگی است .و این همان چیزی است كه مورد  تأیید و تأكید اسلام نیز قرار گرفته است ، پیامبر اكرم  (ص )فرمود :

دانش را فرا بگیرید هر چند لازم باشد به چین بروید

بی توجهی نسبت به فرهنگ خودی :

هر یك از جوامع انسانی ، فرهنگ خاص خود را دارند ، كه طی سالیان متمادی  در اثر خاطرات تلخ و شیرین در تاریخ سرزمین آنها شكل گرفته و به صورت فرهنگ آن سرزمین در آنده است كه از آن به فرهنگ (( فرهنگ خودی )) تعبیر می شود .

تا زمانی كه فرهنگ خودی به حیات خود ادامه داده و قدرت هضم و دفع تازه های فرهنگ وارداتی را داشته باشد هیچگونه آسیبی نخواهد دید .ولی اگر فرهنگ خودی ، پویایی و جذابیت خود را از دست داده و قدرت انطباق با مقتضیات زمان را نداشته باشد ،فرهنگ بیگانه براحتی می تواند جایگاه خود را پیدا كند و فرهنگ خودی را به انحطاط و فراموشی سپارد .از همین روست كه همه ادیان الهی بویژه دین مبین اسلام سعادت جامعه بشری را با احیاء واحترام به اصول انسانی و معنوی می داند و همواره هشدار می دهد كه برای حفظ ارزشهای انسانی در جامعه همه باید كوشا باشند .

خود باختگی فرهنگی :

حالت خود باختگی بیشتر ناشی از ((خود كم بینی و احساس حقارت )) در قبال پیشرفت و موفقیت های دیگران است . لذا استكبار جهانی با دست یافتن به پیشرفتهای مادی ، چنین تبلیغ می كند كه علت پیشرفتهای مختلف و شگفت انگیز جهان غرب ناشی از فرهنگ آنها است .

اینگونه تبلیغات در افراد ضعیف النفس و كسانی كه از آگاهی و تحلیل صحیحی برخوردار نیستند تأثیر گذارده ، آنان را مجذوب فرهنگ غرب می كند .

رفاه طلبی و تجمل گرایی :

القاء روحیه رفاه طلبی و دنیا گرایی یكی از محورهای اصلی استكبار در تهاجم فرهنگی می باشد . دشمن برای سست كردن عقاید و اصول فرهنگ جوامع مستقل ، بخصوص كشور های اسلامی طرحهای مختلف و متنوعی را پی ریزی می كند .

از زمانی كه غربیها قدرت وحدت بخش مكتب اسلامی و برنامه های آن را برای زندگی سعادتمندانه بشر تجربه كردند ، موقعیت استكباری خود را در معرض خطر دیده به فكر خنثی كردن حركت فرهنگی اسلام افتادند . یكی از عوامل فرهنگی كه باعث موفقیت اسلام و وحدت پیروانش می شود ، تأكید بر عدم وابستگی مسلمانان به زخارف دنیوی و هواهای نفسانی است كه این امر باعث می شود كه دلهای آنان همواره متوجه خدا بوده و خدا محور اصلی وحدت برای همه باشد ؛و از طرفی عدم دلبستگی به مادیات دنیا باعث دوام و بقاء روحیه جهادی در امت اسلامی خواهد شد كه در این صورت هیچ قدرتی را یارای غلبه بر امت اسلامی نخواهد بود .

عدم شناخت صحیح از دین و بی توجهی در عمل به آن :

عدم درك و شناخت صحیح مسلمانان از فرامین دینی و احكام شریعت یكی از عوامل مهم سلطه پذیری ممالك اسلامی محسوب می شود . اگر همه ملتهای مسلمان آگاه شوند كه قرآن مجید با تأكید فراوان ، سلطه سیاسی و اقتصادی بیگانگان را بر مسلمان نفی و منع كرده ، به هیچ وجه سلطه كفار غربی را نمی پذیرند .

زمینه های خارجی تهاجم فرهنگی

تبلیغ علیه تعالیم الهی :

دشمنان ادیان الهی همیشه سعی می كنند دین را از صحنه و متن زندگی خارج نموده و آن را به حاشیه برده امری غیر ضروری جلوه دهند . زیرا دین حقیقی را مانع چپاولگری و غارت خود می بینند .

آنان برای رسیدن به این هدف ، تمام امكانات خود را بسیج می كنند و با تبلیغات گسترده و دامنه دار سعی دارند  چهره دین را مطلوب ، ناقص ، عقب مانده و در یك كلمه غیر ضروری و بی اهمیت نشان دهند .

برتری نژادی :

قوم گرایی و نژاد پرستی همواره یكی از معضلات بشریت بوده و می باشد از زمانهای گذشته تا كنون درگیری و اختلافات نژادی بدترین نوع جنگها بوده و بیشترین خونریزی را بدنبال داشته است . امروزه با وجود ادعاهای فراوان مبنی بر پیشرفت فرهنگ و تمدن بشر ،هنوز هم شاهد تصفیه های خونین قومی و نژادی در اطراف و اكناف دنیا هستیم كه یكی از نمونه های فاجعه آمیز آن ، جنایات صربها علیه ملت مسلمان و مظلوم بوسنی ،آنهم در قلب اروپای وحشی بظاهر متمدن می باشد .

رشد صنعت و تكنولوژی

از زمانی كه كشورهای اروپایی از سلطه جو خفقان قرون وسطایی نجات یافتند ، تحول چشم گیری در زمینه علوم و صنایع دست آوردند ، این پیشرفت فنی و تكنولوژی اگر چه در بسیاری از زمینه ها به خدمت بشریت شتافت ؛اما بعلت فقدان روحیه الهی و معنوی و انسان دوستانه ،صاحبان این تكنولوژی ،خسارت جبران ناپذیری را نیز برای بشریت به بار آوردند . كشورهای صنعتی ، سلاحهای مرگبار و مخروب ناشی از تكنولوژی جدید را به خدمت حس نژاد پرستی قدیمی خود گرفته و در سطح گسترده تری دست به تهاجم زدند .