طلبه شهید مجتبی سرو

در زادروز فرخنده حضرت امام حسن مجبتی(ع) به دنیا آمد.

خدايا تو خود شاهدي كه ما جنگ در راهت را نه براي آرزوي رسيدن به رضوانت ونه از ترس دوزخت پذيرفته‌ايم، كه ما آرزوي باروري نهال خشكيده اسلامت را در سر داريم و به هواي رسيدن به كويت پر و بال مي‌زنيم!»

شهید مجتبی سرو فرزند تقی
شهید مجتبی سرو فرزند تقی، روز پانزدهم ماه مبارك رمضان در زادروز فرخنده حضرت امام حسن مجبتی(ع) برابر با یازدهم اسفند ماه ۱۳۳۹ کودكی در یكی از محلات جنوبی تهران پا به عرصه گیتی گذارد كه او را «مجتبی» نامیدند. خانواده پارسا و دیندارش در محیطی سرشار از مهر و عطوفت او را تربیت كردند. مجتبی که در طی دوران تحصیل از استعداد خوبی برخوردار بود در كسب معارف دینی نیز تلاش می كرد تا اینکه پس از شروع انقلاب اسلامی، تحولی در شخصیت و اخلاق او پدید آمد. مجتبی به اتفاق برادران و سایر دوستان خود وارد مبارزه علیه رژیم ستم شاهی شده و به توزیع نوارها و اعلامیه های حضرت امام مبادرت می ورزید. او فعالیت خود را پس از پیروزی انقلاب با عضویت در انجمن اسلامی هنرستان «نظام مافی» استمرار بخشید.
با شروع جنگ، سال سوم هنرستان بودند، او نیز مانند سایر عاشقان اسلام كلاس درس را رها كرد و راهی جبهه شد. او یک بار در منطقه «میمک» از ناحیه گردن و دست راست که عصبش قطع شده بود، مجروح شد و پس از مداوا به تحصیل خود ادامه داد و هم زمان در مدارس جنوب شهر تهران مشغول تدریس شد.
مجتبی در سال ۶۱ به جهت صیانت از اركان انقلاب و مقابله با توطئه گروهک¬ها به عضویت دادستانی انقلاب اسلامی در آمد. او به تحصیل علوم مذهبی روی آورد و در حوزه علمّیه حضرت آیت ا… مجتهدی(ره) مشغول به تحصیل شد. او بمدت ۵ سال در حوزه به کسب معارف دینی پرداخت و احساس می كرد از این طریق می تواند بهتر به انقلاب و اسلام خدمت كند. مجتبی ضمن تحصیل، از طریق بسیج بارها مشتاقانه به سوی جبهه ها شتافت؛ هرچند فرماندهان عملیاتی سعی در استفاده از وجود او در واحد تبلیغات داشتند اما مجتبی رشد و ترقی خود را در خط مقدم نبرد و جهاد در راه خدا می دید.
سرانجام در بیست و یکم دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات كربلای ۵ در منطقه شلمچه با اصابت ترکش خمپاره دشمن به جرگه نور پیوست و دعایش در كنار كعبه عشق به اجابت نشست و در خیل عند ربهم یرزقون درآمد. پیکر پاکش در بهشت زهرای تهران آرام گرفت.

*****

خاطره از شهید مجتبی سرو
از زبان خواهر شهید: از نظر اخلاقی با کلیه افراد خانواده و نزدیکان و دوستان، برخوردی خوب و با اینکه ایشان طلبه بودند، ولی یک فرد خشک و با تعصب خشک نبودند. و با افراد مزاح هم می¬کردند.
برای جراحی دست ایشان زیاد به بیمارتان مراجعه شد ولی نتیجه¬ای حاصل منی¬شد ایشان خطاب به دکتر معالجش گفت: اگر جراحی دستم برای انقلاب خرج¬بردار است آن را قطع کنید تا خرجی برای انقلاب پیدا نکند.
از زبان همرزم شهید: یکی دو ساعت قبل از شهادت، ایشان خواب بودند. وقتی از خواب بیدار می¬شوند، خیلی خوشحال به نظر می¬رسید، گفتم چی شده؟ گفت: خواب دیدم خواهرم را که می¬گفت من شهید شدم. گفتم خواهر یکی دو ساعت مانده است که من شهید بشوم. بعد از این صحبت، درست یکی دو ساعت بعد ترکش خوردند و فریاد زدند یا مهدی و روی زمین افتادند.
*****
فرازی وصیت نامه شهید مجتبی سرو

… و اكنون نیز تكرار تاریخ است كه به عافیت طلبانِ از امام و امت بریده و به گنج خلوت خزیده زمزمه شیطانی صلح را نجوا می كنند و فریاد واسلاما سر می دهد.
آهای شمایان كه اینگونه اید! كجا بودید آنگاه كه این پیر اسلام فریاد برآورد كه اسلام در خطر است در آنجائیكه خاموشی جایز نبود، سكوت كردید و در اینجا كه باید رفیق كاروان باشید، هم صدای صدامیان بر راهیان صراط سعادت میتازید و با دیگر سلاخان تاریخ، اسلام را به مسلخ خویش می برید و این خود به حق مظلومیتی دیگر است. كوتاه سخن كنم كه حجت را مقتدایمان بر همگان تمام كرده…
*****
آخرین توصیه شهید:
خدايا تو خود شاهدي كه ما جنگ در راهت را نه براي آرزوي رسيدن به رضوانت ونه از ترس دوزخت پذيرفته‌ايم، كه ما آرزوي باروري نهال خشكيده اسلامت را در سر داريم و به هواي رسيدن به كويت پر و بال مي‌زنيم!»