شرح زندگی طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری

از خاطرات بچگی و شور حال جوانی تا پرواز به درگه دوست همراه با شهادت

مادرشان از همان بچگی فرزندانش را با نماز شب و مناجات انس داد. در جوانی هم هیچگاه درس و کار مخصوصا کار برای انقلاب و شهدا را رها نکرد. طلبه بود و عازم نجف شد روز و شب خود را با ذکر اهل بین و شهدا و کار ها و کمک های خالصانه به مردم و طلبه ها می گذراند تا اینکه به آرزوی دیرینه خود، دیدار کوی یار رسید.

شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری در خانواده ای مذهبی متولد شد، مادرش از همان بچگی و حتی قبل از اینکه هادی پا به دنیا بگذارد به تربیتش اهمیت می داد. هر غذایی نمی خورد؛ هر حرفی نمی زد؛ بدون وضو شیر نمی داد و…
این شرایط برای خواهران او هم وجود داشت و یکی از ثمراتی که داشت این بود که خواهر و برادر با آن سن کم برای نماز شب ردیف می شدند. انس با قرآن و نماز و معنویات نیز در کنار شیطنت ها و بازی های بچه ها بود. خواهران شهید هادی با بغض از محبت های برادرانه اش، پشتگرمی هایی که همیشه برای آبجی هایش داشت، عاشقانه هایش با اهل بیت و شهدا یاد می کنند. آری، شهید محمد هادی ذوالفقاری در چنین خانواده ای چشم به جهان گشود و با چنین روحیه ای تربیت شد و زندگی کرد. بعد از مدرسه سر کار می رفت، هیچ‌گاه بیکار نمی ماند.
ذکر اهل بیت و یاد شهدا همیشه همدم خلوت هایش بود. آرزوی شهادت داشت، تا می توانست برای انقلاب و شهدا کار می کرد. عاشق ولایت فقیه بود هر کجا شبهه ای پیش می آمد یا بی احترامی می شد، ورود می کرد به بحث یک بار هم در شلوغی های فتنه ۸۸ با یک آجر محکم به صورتش کوبیدند. سه ساعت در بیمارستان بیهوش بود اما خانواده اش تا ۵ سال متوجه ماجرا نشدند، خیلی تو دار بود
عشق زیادی به طلبگی داشت، به نجف رفت تا روحش را در آنجا از علم و معنویت لبریز کند در نجف هم دست از خدمت و کار های خالصانه بر نداشت از کمک کردن دریغ نمی کرد.
سر انجام پس از عمری مجاهدت و کار های خالصانه در ۲۶ بهمن سال ۹۳ بر اثر عملیات انتحاری وحوش داعشی در کشور عراق به شهادت رسید و طبق وصیت خودش، پیکر مطهرش در قبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد