با آغاز جنگ تحمیلی و احساس نیاز به جبهه ها به مبلغ شهید محمدنژاد راهی جبهه های جنگ شد و بارها در میادین نبرد حق علیه باطل دوشادوش رزمندگان اسلام با دست گرفتن سلاح در وظیفه رزم و تبلیغ را همزمان عهده دار بود و در چندین عملیات من جمله کردستان و مهران شرکت داشتند.
دل شهید وسیع وبی انتهاست. هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست، اقیانوس است. دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن عظمت هم که … بی انتهاست.
در این ایام بارها به کردستان بعنوان روحانی رفته و چند بار نیز به خط جنوب و جبهه ها مسافرت کرده بود. وی هر موقع که به مرخصی می آمد می گفت وظیفه اصلی جنگ است و چون کردستان را مظلوم می دید همیشه به آنجا می رفت.
محمد یک طلبه و یک بسیجی و یک مجاهد و رزمنده دلیر و شجاع بود و یک مبلغ یک معلم عقیدتی سیاسی و یک ورزش دوست بود. محمد می گفت یک روحانی لازم است تمام زبان ها را یاد گیرد و در هر رشته مطالعه داشته باشد. خود او در تمام رشته ها مطالعه داشت.
در یکی از نامه هایی که به دوست روحانی خود نوشته بود یادآور شده بود: حاج آقا، از شما میخواهم برایم دعا کنید. اول آنکه خدا گناهانم را بریزد و بعد شهادت را نصیبم کند و چشمم را به جمال نورانی حضرت مهدی عج منور کند. هر چند که لیاقت آن را ندارم.