بعد از اتمام دوره دبستان و پا گذاشتن به دوره راهنمائی متوجه علوم دینی و حوزه علمیه گشت و باوجود خواندن درس در مدرسه به فراگیری علوم دینی پرداخت. وی در مدت کوتاهی آثار نبوغ و علم در چهرهاش نمایان شد و زبانزد همگان و خاص و عام شد.
هر جا امیر بود همه را به دور هم جمع میکرد، خواه تهران، خواه در جبهه. امیر در جبهه فقط یک سردار امدادگر یا رزمنده نبود، او باب وحدت بود، او علم تقوا بود، او کسی بود که لحظهای بیکار نمینشست. دائم به فکر جنبش و تلاش در راه چرخاندن چرخ انقلاب بود در خانه و خانواده.
در یکی از نامه هایی که به دوست روحانی خود نوشته بود یادآور شده بود: حاج آقا، از شما میخواهم برایم دعا کنید. اول آنکه خدا گناهانم را بریزد و بعد شهادت را نصیبم کند و چشمم را به جمال نورانی حضرت مهدی عج منور کند. هر چند که لیاقت آن را ندارم.