شهید، زیباترین لبخند خداست
بعد از اتمام دوره دبستان و پا گذاشتن به دوره راهنمائی متوجه علوم دینی و حوزه علمیه گشت و باوجود خواندن درس در مدرسه به فراگیری علوم دینی پرداخت. وی در مدت کوتاهی آثار نبوغ و علم در چهرهاش نمایان شد و زبانزد همگان و خاص و عام شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید محمد صادقی مقیمی در ۳ بهمن ماه ۱۳۴۶ در یک خانواده مذهبی و متوسط متولد شد از همان دوران کودکی علاقهای خاص به قرآن، نماز و اصول دین از خود نشان میداد و در مدتی کوتاه به فرا گرفتن قرآن همت ورزید و قرآن را فرا گرفت و بطور مداوم و با وجود سن کم در مسجد محل و کتابخانه حضوری فعال داشت، بطوری که از هم ردیفان خویش پیشی گرفت.
در بحبوبه انقلاب اسلامی با شرکت در راهپیمائی ها و آتش زدن لاستیکهای کهنه در خیابان محل و شعار دادن بر علیه رژیم ستمشاهی پهلوی به نسبت خود در سرنگونی رژیم شاه شرکت داشت. بعد از اتمام دوره دبستان و پا گذاشتن به دوره راهنمائی متوجه علوم دینی و حوزه علمیه گشت و باوجود خواندن درس در مدرسه به فراگیری علوم دینی پرداخت. وی در مدت کوتاهی آثار نبوغ و علم در چهرهاش نمایان شد و زبانزد همگان و خاص و عام شد و با مطالعه گسترده در اصول عقائد اسلامی و یادداشت هایی که در پای منابر و مجالس دینی و مذهبی و علمی برمیداشت در این زمینه بسیار پیشرفت کرد و درضمن با شرکت در مجالس و مصیبت های اهل بیت پیغمبر به خودسازی و صفای قلب و دل همت گماشت.
او با از دست دادن پسرخاله خویش که در کنار هم میرزمیدند غمی سنگین را به دوش کشید. در سال ۶۶ که به جبهه اعزام شد در عملیات های مختلف مانند بیتالمقدس ۳ شرکت داشت و در تبلیغات گردان عمار نیز سهمی عمده داشت. او در واقع در یک دست سلاح داشت و میجنگید و در یک دست قرآن داشت و به تبلیغ و ارشاد میپرداخت. هنگامی که تهران توسط بعثیها موشک میخورد در جبهه نامه مینوشت و به خانواده توصیه میکرد که مبادا ضعف نشان دهید چرا که خداوند در این زمان هاست که انسان را امتحان میکند. در سال ۶۷ نیز در جبهه حضور داشت و در ارتفاعات شاخ شمیران حمله دشمن را با یاران و همرزمانش دفع کردند و در تک عراق در جزیره مجنون و ماووت عراق شرکت داشت که حمله دشمن به شکست کشیده شد.
بالاخره همان طور که خدا وعده داده است مومنان پاداش جهاد را چیزی جز شهادت در راه خدا قرار نمیدهند. این اسوه ایمان به خدا و معلم تقوا و اخلاق و طلبه فاضل در دانشگاه امام حسین (ع) دانشگاه خون و شهادت در ۲۳ تیرماه ۶۷ در حالیکه گردان عمار در تنگه ابوقریب در جنوب با سه لشگر مجهز که با دشمن روبرو شده بود سلحشورانه در راه خدا و اعتلای کلمه لااله الاالله مردانه به تدریس اصول عقائد و قرآن و احکام و مسائل شرعی را بعهده گرفت و در هیأتهای مختلف شرکت میکرد و در آنجا بعنوان مدرس حضور داشت. او همچنین با زمزمه های شبانه و مناجات عارفانه دل به معبود میبست و از خدا طلب آمرزش میکرد. شهید مقیمی همچنین با احیاء کردن کتابخانه مسجد که به رکود و خمودی کشیده شده بود سهم بزرگی را در پر رونق کردن کتابخانه بعهده داشت. او همچنین با جمع کردن خردسالان و تدریس قرآن و اخلاق اسلامی و همچنین فعالیتهای هنری و ورزشی سهم عمدهای در تربیت خردسالان داشت تا اینکه در سال ۶۳ برای آموزش نظامی به پادگان رفت و پس از انجام آموزش به جبهه رفت. او با اینکه کم سن و سال بود اما روحی بزرگ و اندیشه ای ژرف و متعالی داشت. پس از اتمام حضور در جبهه برای درس خواندن به تهران آمد و مدتی به درس مشغول شد و این درحالی بود که فعالیت های دینی و تربیتی خویش را در مسجد محل همچنان ادامه میداد. اما دوباره پس از مدتی هوای جبهه او را به وادی عاشقان الله متوجه کرد و در سال ۶۵ به جبهه اعزام شد و در عملیات کربلای چهار و عملیات بزرگ و ظفرمند کربلای ۵ شرکت کرده و حضوری گسترده داشت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0