هر چه بگویم کم گفتم
طلبه شهید مجتبی مسعودیان به علت علاقه ی فراوانی که به مذهب و دستورات الهی داشت و از آنجا که پدر خانواده دوست داشت وی روحانی شود و لباس روحانیت را به تن پسر ببیند مدت ۷ سال تحصیلات خود را در حوزه علمیه سپری کرد
.: خلاصه ای از زندگی طلبه شهید مجتبی مسعودیان
شهید مجتبی مسعودیان فرزند عبدالکریم در یکم بهمن ماه سال ۳۶ هجری شمسی در یکی از روستاهای شهر بروجرد در خانواده ی مذهبی و کاملا ساده و بی غل و غش دیده به جهان گشود.
وی در همان شهر بروجرد موفق به دریافت مدرک ابتدایی شد و در سن ۱۲ سالگی به اتفاق خانواده به تهران آمد و در مدرسه ی مجتهدی به تحصیل علم مشغول شد.
وی به علت علاقه ی فراوانی که به مذهب و دستورات الهی داشت و از آنجا که پدر خانواده دوست داشت وی روحانی شود و لباس روحانیت را به تن پسر ببیند مدت ۷ سال تحصیلات خود را در حوزه علمیه سپری کرد و در حد خوبی پیش رفت و تقربیا در سطح ۳ قرار داشت که تصمیم به رفتن به جبهه و جهاد در راه خدا را گرفت.
خانواده مجتبی در اخلاق و رفتار نمره ی ۲۰ به پسرشان می دهند و می گویند او هیچ گاه در حال صحبت کردن به صورت ما نگاه نمی کرد و به ما بی احترامی نمی کرد.
مجتبی یکبار در قم مشغول به آموزش و یادگیری فنون نظامی بود که مریض شد و به اصرار فرمانده به تهران بازگشت و از آنها جا ماند و نتوانست با آنها به جبهه برود.
وی پس از مدتی از طرف سپاه مالک اشتر عازم جبهه شد و به آرزوی دیرینه خود رسید. وی در آخرین دیدار به مادر سفارش کرد که اگر خبر شهادت مرا شنیدی بی تابی نکن. شیون و زاری نکن. وی گفت می دانم مادری و طاقت داغ فرزندت را نداری اما این توصیه و سفارش را از من گوش کن.
شهید مجتبی پس از سه ماه جهاد در راه خدا و در جبهه های نور علیه ظلمت ناگهان در تاریخ هفدهم اردیبهشت ماه سال یک هزار و سیصد و شصت (ه.ش) یک تک نیروهای مزدور صدام بر اثر اصابت تیر در پیشانی در محله ی بازی دراز ( تپه ی بانسیران) به درجه رفیع شهادت نائل گشت. پیکر پاک وی در قطعه ی ۲۴ لاله زار شهدای تهران آرام گرفت.
.: نکات برجسته در زندگی شهید:
الف) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی : او به نمازها اهمیت می داد و بیشتر روزه بود.
ب) فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی : دائما در راهپیمایی ها شرکت داشت. و جزو افراد بسیجی بود تا دیر وقت در شبهای حکومت نظامی در حال خدمت و نگهبانی بود.
ج) ویژگی های بارز اخلاقی ( با ارئه نمونه رفتاری ) : خیلی خوب. و مادر می گوید هر چه بگویم کم گفتم او ساکت و آرام بود و اصلا عصبانی نمی شد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 6در انتظار بررسی : 6انتشار یافته : 0