نزدیک شدن به هستی مطلق

شهید نظر می‌كند به وجه الله

درس طلبگی را خیلی علاقه داشتند و به حوزه علمیه رفته بودند و پای درس حجه الاسلام و المسلمین آقای مجتهدی تهرانی می‌رفتند و می‌خواستند روحانی شوند و شغل روحانیت را خیلی دوست داشتند.

بسم الله الرحمن الرحیم

طلبه شهید احمد مفید، به تاریخ ۱۳۴۳ در تهران متولد شد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم از طریق سپاه عازم خدمت سربازی شده و در طی عملیات والفجر هشت واقع در جاده فاو- ام القصر توسط کفار بعثی به شهادت رسیده و بدن مطهر ایشان در بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

خاطرات از شهید زیاد است. این شهدا هر لحظه خاطرات دلنشین و به یاد ماندنی داشتند. ولی مهمترین خاطره در ذهن همه ی ما این است كه نمازشان همیشه اول وقت و هر روز در مسجد خوانده می‌شد. احترامی كه ایشان به پدر و مادرم می‌گذاشتند مخصوصاً مادرم به خوبی به یاد ماست. همیشه كمك حال مادرم در خانه بودند و در كار خانه، در جارو كردن و گاهی در غذا درست كردن به مادرم كمك می‌كردند. علاقه‌ زیادی به درست كردن شیرینی داشتند. همیشه برای كارها برنامه‌ریزی داشتند و هر كاری را سر وقت انجام می‌دادند.

در مورد نمازشان كه نماز شب ایشان ترك نمی‌شد. از ادب ایشان بگویم كه هر وقت می‌خواستند صحبت كنند سر خود را پایین می‌گرفتند و هیچ وقت در چشم طرف مقابل نگاه نمی‌كردند. هیچ وقت تند راه نمی‌رفتند همیشه با متانت و با وقار خاصی راه می‌رفتند. همیشه ساده پوش و افتاده بودند و هیچ وقت تا احتیاجی به لباس و پوشاك نمی‌شد برای خرید بیرون نمی‌رفتند. همیشه لباس سفید به تن داشتند. عطر به خود می‌زدند و در صحبت كردن با لحن آرام و جذاب صحبت می‌كردند. خطشان خیلی زیبا بود و قاب‌هایی درست می‌كردند با این مضمون كه شهید نظر می‌كند به وجه الله، و این ها را برای خانواده‌های شهید می‌بردند. كم غذا می‌خوردند و بیشتر روزها را روزه می‌گرفتند.

درس طلبگی را خیلی علاقه داشتند و به حوزه علمیه رفته بودند و پای درس حجه الاسلام و المسلمین آقای مجتهدی تهرانی می‌رفتند و می‌خواستند روحانی شوند و شغل روحانیت را خیلی دوست داشتند. همیشه به ما خواهرها سفارش حفظ حجاب می‌كردند و می‌گفتند در موقع راه رفتن دور از مردها راه روید و فاصله بگیرید و همیشه عقب‌تر از پدر و مادر راه روید.

علاقه زیادی به سادات داشتند و احترام زیادی برای سادات می‌گذاشتند و خیلی دوست داشتند. همسرش سادات شود و می‌گفتند می‌خواهم داماد حضرت زهرا (س) شوم ولی قسمت نشد و خیلی دوست داشتند شهید شوند. در آخر هم به آرزوی خود رسید و جام شیرین شهادت را خوردند و به آرزوی خود رسیدند

 

رویای صادقانه:

شهید فرهاد شاملو كه از شهدای معروف محله هستند و با شهید احمد مفید دوستی دیرینه داشت برای حاج آقا محمود مصطفوی كه از روحانیون خوشنام و روشن محله است تعریف كرده بود كه شبی در خواب شهید احمد مفید را می‌بیند كه انگشتری در دست دارد كه نوری بسیار زیاد از آن ساطع می‌شود و فضای اطراف را روشن می‌كند به او می‌گوید كه انگشترت را به من بده و شهید در پاسخ به او می‌گوید تو نیز به زودی به ما ملحق خواهی شد و از این انگشتر هم خواهی داشت.

 

روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد