شهید دکتر بهشتی

نقش روحانیت در جامعه امروز

بنابراین توصیه می‌كنیم حوزه علمیه قم در ایفای این نقش عظیم همچنان پایمردی كند. به همین جهت با همه گرفتاریهای گوناگونی كه دارم دوستان تأكید كرده‌اند كه كلاسی برای حدود ششصد نفر از طلاب تشكیل داده‌اند كه اینها معارفشان را بالاتر ببرند. گفتند بجاست یك بحث با اینها بپذیری و پذیرفتم و انشاءالله دو هفته یك بار با آنها دیدار خواهم داشت .

بسم الله الرحمن الرحیم

با اینكه در این روزها، حوادث و رویدادهای تازه ایجاب می‌كند، بحث درباره این رویدادها باشد، وظیفه این است كه مطلبی را عنوان كنم كه بیشتر با نقش و مكان و منزلت روحانی، در جامعه ارتباط پیدا كند. در یاد بود یك روحانی جلیل، سخن از نقش روحانیت، اولی است. به علاوه، در بحثی كه چند هفته قبل اینجا داشتم، قول دادم یك بار دیگر در جمع دوستان بیایم و در این‌باره آنچه می‌دانم عرض كنم. یكی از برادران روحانی ضمن سئوالهای كتبی‌، سئوالی در این‌باره فرستاده بودند و در پاسخ ایشان گفتم كه این سئوال، سئوالی نیست كه با چند جمله در پایان سخنرانی پاسخ داشته باشد و نیازمند یك بحث مستقل است.

موضوع عرایض من نقش روحانیت در جامعه امروز ما است و روی سخن، نه فقط روحانیانی كه اینجا تشریف دارند و عده‌شان هم بحمدالله زیاد است، بلكه با همه برادران و خواهرانی است كه در این مراسم پرشكوه نمازجمعه، به نیایش خداوند حاضر شده‌اند.

مسئله مسئله صنفی نیست، مسئله، مسئله بنیادی، در رابطه با جامعه اسلامی ماست. در رابطه با نظام اسلامی ماست. در رابطه با جمهوری اسلامی ماست. در عین آنكه درباره نقش یك گروه و صنف است، درباره كل جامعه هم هست. برای اینكه نقش روحانیت را در امروز و فردای جامعه بهتر بشناسیم، ناچار هستیم نقش همین روحانیت را در این دو سال اخیر قبل از پیروزی انقلاب مورد بررسی قرار بدهیم .

برادران روحانی! روحانیت یك سلسله نقشهای دیرینه داشت از سالها و دهها سال و قرنها پیش. این نقشها را یكی یكی برمی‌شماریم

روحانیت، نقش بیان اسلام اصیل را برای جامعه بر عهده داشت. اگر مردم می‌خواستند بفهمند دینشان، اسلامشان، قرآنشان، كتابشان، سنتشان، عقاید اسلامی و احكام اسلامی و اخلاق اسلامی چه گفته است، به روحانی مراجعه می‌كردند. روحانیان كم حركت‌تر، آنهایی بودند كه در ایفای این وظیفه می‌نشستند، تا مردم به آنها مراجعه كنند. روحانیان پر حركت‌تر و مسئولیت شناس‌تر، آنهایی بودند كه نزد مردم می‌رفتند تا رسالت خداوند را تبلیغ كنند. ولی به هر حال وظیفه بیان اسلام، در درجه اول برعهده روحانیت بود. وظیفه تحقیق درباره اسلام، اسلام شناس، مجتهد، صاحب نظر، مرجع، كسانی كه صلاحیت مرجعیت در زمینه مسائل اسلامی داشته باشند، اینها در درجه اول باید از حوزه‌های علوم اسلامی و از حوزه‌های روحانیت بیرون بیایند. آنجا باید نشو و نما كنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند شناختنی كه در آن مدرك نبود و مدرك بود. آنچه نبود، مدرك كتبی كاغذی بود و آنچه بود، مدرك عینی اجتماعی بود.

چهره‌های محقق مجتهد به حد بلوغ رسیده، در این نظام بی تكلف به مرور زمان، بوسیله شاگردان برجسته یا همطرازان با انصافشان معرفی می‌شدند. هم شناخته می‌شدند، هم شناسانده می‌شدند و در این شناختن و شناساندن كندی بود، سرعت لازم نبود، اما اطمینان فراوان وجود داشت. چهره‌ای كه در یك حوزه علمیه بزرگ شكوفا می‌شد، گل می‌كرد، شناخته می‌شد، تقریباً عموم مردم می‌توانستند به صلاحیت علمی و حتی به صلاحیت فضیلتی و معنوی و تقوائیش، اعتماد و اطمینان پیدا كنند. بنابراین وظیفه تحقیق درباره اسلام، بر عهده روحانیت بود و روحانیت این وظیفه را خود، عهده‌دار شده بود.

سوم: وظیفه تهذیب اخلاق. روحانیت نقش عمده خود را در این می‌دید كه باید با سخنش، با بیانش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدایتش، با تذكرش، مردم را به اخلاق پاك دعوت كند. اخلاق جامعه را مهذب كند، جامعه را از آلودگیها دور كند و به كمالات اخلاقی بیاراید. این نقش سوم نقش بسیار مهم روحانیت بود.

در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی این استاد بزرگواری كه به خصوص در شناساندن روش تحقیقی فقه، حق بزرگی بر همه ما دارد، برای ایجاد حركتی سازنده‌تر درحوزه، دوستانمان، مدرسین گردهمائیها بحثها و برنامه ریزیهائی داشتند. برنامه‌هائی به ثمر رسیده بود وبرای شروعش با چهره‌هائی كه در معرض مرجعیت بودند و یك مرجع بودند، تبادل نظر داشتیم. از جمله شبی همراه با برادران عزیز و مجاهد، آیت الله مشكینی و آیت الله ربانی شیرازی، خدمت حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی بودیم. بحث بود درباره اینكه: چه باید كرد كه مسئله تربیت اخلاق و تهذیب اخلاق در حوزه علمیه قم، نقش بالاتر و سازنده‌تری بخود بگیرد؟ بحث بود، صحبت بود. یاد می‌كردیم از درس سازنده اخلاق مرجع عالیقدر، امام خمینی در قم. و تأثیری كه درس ایشان در آن سالها در ساختن و تربیت كردن فضلائی كه به آن درس حاضر می‌شدند، داشت و تأسف از اینكه سالهاست این درس تعطیل است و ادامه ندارد. البته در آن موقع امام در قم بودند اما درسهای دیگری را داشتند. به این مناسبت من پرسیدم كه در آن موقع كه شما طلبه‌ای جوان بودید، در این حوزه قم سازندگی اخلاق در حوزه قم بر عهده چه كسی بود؟ چه كسی درس اخلاق داشت ؟

ایشان پاسخی دادند كه به یاد من همچنان مانده و می‌ماند. گفتند در آن موقع ما درسی به نام درس اخلاق نداشتیم، اما الگوهائی به عنوان الگوهای عملی اخلاق داشتیم و در میان این الگوها از چند نفر به عنوان الگوی برجسته نام بردند؛ از جمله از مرحوم آیت الله و استاد و عالم ربانی فقیه مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی رحمه الله علیه. گفتند رفتار این عالم جلیل در محیط جامعه، در شهر و در حوزه برای همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود.

از هر سخنش، از هر قدمی و از هر برخوردی و از هر رفتاری ما چیزها می‌آموختیم .

داستانها نقل كردند كه از آن می‌گذرم. این را بدین مناسبت نقل كردم كه توجه به تهذیب اخلاق چه برای خود طلاب و روحانیون و چه نقشی كه اینها باید در جامعه از این نظر داشته باشند.

چهارم: نقش روحانیت در خدمت به مردم و گره گشائی از مردم

مردم ببینند كه روحانی مرد دنیا و آخرت، هر دو است. برای اینكه اسلام دین دنیا و آخرت، هر دو است. در اسلام دنیا و آخرت جدا نیست و آخرت هم از دنیا جدا نیست. اینجا دار عمل است و آنجا دار جزا. اینجا جای ساختنی است و آنجا جای بهره و رشدن. و ساختنی كه اینجا داریم فقط نماز و عبادت نیست كه البته نماز و عبادت، ستون دین است ولی فقط آن نیست، خدمت به خلق هم هست. روحانیون هر قدر در مناطقشان به مردم بیشتر خدمت كنند، خدمت روحانیت‌شان را، بهتر انجام داده‌اند، خوب یادم می‌آید عده‌ای از طلاب پر تلاش عزیز ما به روستاها می‌رفتند. و همان كاری را می‌كردند كه امروز جهاد سازندگی می‌كند. پیشگام و پیشتاز جهاد سازندگی، طلاب متعهد و متحرك و با ایمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزه‌ها بودند. مسئله، مسئله افتخار كردن نیست. در جامعه كسی قصد تقسیم افتخارات ندارد. مسئله، مسئله به یاد آوردن و بیاد آمدن است . روحانیون در نقش خدمت به مردم، بهتر می‌توانند پیام اسلام را تبلیغ كنند. حمام می‌ساختند، راه می‌ساختند، به بینوایان كمك می‌كردند، درمانگاه می‌ساختند، غسالخانه می‌ساختند، مدرسه می‌ساختند، حتی در آن اواخر شاید درحدود هفت‌، هشت‌، ده سال قبل رفته بودند سراغ اینكه با خودیاری مردم‌، برق و روشنائی برای مردم درست كنند و امثال اینها. یك خدمت دیگر روحانیت كه در این خدمت بسیار هم حساس عمل می‌كند و باید هم حساس عمل بكند، روشنگری برای مردم بود، در جهت شناساندن انحرافات فكری كه به نام اسلام تحویل مردم داده می‌شود. روحانیون در بیدار كردن مردم نسبت به افكار انحرافی، نقش بسیارمؤثری داشته‌اند. برای اینكه می‌دانستند كه «اذا ظهرت البدء فلیظهر عالم علمه» وقتی نوآوریهای انحرافی و التقاطی را می‌دیدند، در گوشه و كنار جامعه، با آنها به مبارزه بر می‌خواستند، مردم را روشن می‌كردند، به مردم می‌گفتند كه آنچه مایه نجات است‌، اسلام اصیل است نه اسلام آمیخته به غیر اسلام.

یك روشی هم روحانیون ساخته شده و تربیت شده در این‌باره داشتند كه من، این را اینجا می‌گویم و آن روش این بود: روحانیون زبده در برخورد با كسانی كه دچار انحراف شناختی درباره اسلام بودند، می‌كوشیدند اینها را در درجه اول جذب كنند، بعضی‌ها بودند خیلی خوش سلیقه نبودند، از همان اول دعوا می‌كردند. بنابراین بیشتر دفع می‌كردند و سخن ما همواره با این دوستان این بود، كه برای یك عالم دینی، برای یك مسلمان متعهد به خصوص یك عالم و روحانی قدم اول، جاذبه است.

تلاش در راه جذب كردن، از راه روشن كردن با سخن و با اندیشه روشنگر و از راه ایجاد جاذبه اخلاقی و عملی است تا دافعه . بنابراین اگر همه شما روحانیون عزیز، امروز هم این قانون و این اصل رامی پسندید، این فرمول رامی پذیرید بكوشیم همه با هم روحانیتی باشیم در درجه اول پرجاذبه، ولی جاذبه بدون دافعه به درد نمی خورد. هر انسان مكتبی ، خود بخود دافعه هم دارد. آنهائی كه می خواهندسراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اینها از آن صلح كلی‌هائی هستند كه خود دچار نوعی التقاط وانحراف‌اند، صوفی مابانه هستند.

اهل حقی كه حقش مشخص نیست، همه چیز برایش حق است. اصلا باطلی برایش وجود ندارد. نه ،این طور هم نمی‌شود. اسلام خود یك مكتبی است كه جاذبه دارد و دافعه دارد. تبشیر دارد و تنذیر دارد انذار و تبشیر هر دو در اسلام هست. این هم نقش پنجم.

نقش ششم: مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتی كه اصل رژیم، رژیم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود با كل رژیم یا با نوچه‌ها و ایادی رژیم در مناطق خودش‌، روحانیت می‌جنگید و مبارزه می‌كرد. حالا هم كه اصل نظام‌، نظام اسلامی است اما هنوز ایادیش، ابزارش‌، كاركنانش‌، همه متناسب با نظام اسلامی نیستند، روحانیت هر جا ظلم و ستمی از این بازمانده‌های طاغوت‌، در اداره ها و مؤسسات و در جامعه ببیند همچنان با او می‌جنگد و می‌رزمد و روحانیت در ایفای این نقش‌ها مدتها از زبان و بیان استفاده می‌كرد. حق هم داشت‌، برای اینكه فرهنگ جامعه ما بیشتر فرهنگ گوش بود تا فرهنگ خواندن‌، فرهنگ شنیدن بود تا فرهنگ خواندن. مردمی كه بتوانند بخوانند، عده‌شان زیاد نبود. از وقتی كه در جامعه ما فرهنگ خواندن به صورت یك فرهنگ دلنشین ، جوان‌ساز، عمیق و شخصیت ساز در آمد، روحانیت متوجه شد كه باید اهل قلم نیز باشد. نهضت قلم و نوشتن‌، درست در زمانی كه ما اینجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس می‌خواندیم، آغاز شد و رو به اوج رفت. فضلای حوزه دیدند باید توانائی نوشتن داشته باشند، بنویسند آن هم با عبارات و الفاظی كه متناسب با زمان باشد و درس خوانده‌ها از خواندن نوشته‌هایشان استقبال كنند.

قلم، بیان، تحقیق، تجزیه و تحلیل پیرامون مسائل اسلامی و مسائل اجتماعی، نوشته‌ها وسخنرانیهای تحقیقی و تحلیلی و نوشته‌ها و سخنرانی‌هائی كه آهنگ موعظه یا خطابه‌های مؤثر داشت. روحانی از این راههائی كه عرض كردم توی متن جامعه جا داشت روحانی و روحانیت از هر قشر دیگر پایگاه مردمیش اصیل‌تر و مؤثرتر بود. چون روحانی با مردم زندگی می‌كرد. خدا مرحوم آقای حاج شیخ ابراهیم نجف آبادی را رحمت كند، ایشان از فضلای برخاسته از قم بود. عالمی ارزنده و خدوم و مردمی كه این مدرسه علمیه فعلی نجف آباد را ایشان ساخته و برای اینكه با هزینه كمتر اقتصادی ساخته بشود سنگها و آجرها را می‌آمدند دم خیابان می‌ریختند و قبل از نماز و بعد از نماز خود ایشان با مردم اینها را پای كار می‌آوردند. از ویژگی‌های ایشان‌، مردمی بودنش بود. چه جور مردمی؟ دوستان نجف آباد برای من نقل می‌كردند كه حاج شیخ ابراهیم همیشه برای خدمت به مردم آماده است گاهی می‌شود زن و شوهری توی خانه نصف شب، دعوایشان می‌شد، همه آنها كه در خانه بودند حریف نمی‌شدند كه دعوا را بخوابانند. بالاخره یك نفر دو بعد از نیمه شب می‌آمد درب منزل حاج شیخ را می‌زند: آهای حاج شیخ؟ حاج شیخ خوابند. بیدار شود. بیدار می‌شود می‌آیم. خانه كربلائی علی، دعوا هست بین زن وشوهر. بریم اینها را با هم آشتی بدهیم. ایشان نمی‌گفت صبح. می‌گفت: برویم. لباسش را می‌پوشید، می‌آمد وارد خانه می‌شد، با روئی گشاده و خندان می‌گفت: جائی را درست كنید ببینیم فعلا. می‌نشست پای سماور، یك چای خودش می‌خورد، یك چای به آنها می‌داد، زن و شوهر را با هم آشتی می‌داد، قال را می‌خواباند، پا می‌شد می‌رفت خانه .

اگر روحانی در متن جامعه زندگی می‌كند و با وجدان جامعه رابطه برقرار می‌كند برای این است كه به راستی با مردم زیست می‌كند. در یك گفتگوئی كه به همین مناسب دو سه روز قبل با امام داشتیم‌، ایشان با همان دقت نظر، روی این نكته تكیه داشتند. مسئله این بود، مشكلی بود درباره روحانیت، مطرح شد.

یك راه حلی مطرح شد. فرمودند نه، این راه حل خوبی نیست .

این، روحانی را از مردم جدا می‌كند. روحانی، باید با مردم زندگی كند. كمال روحانی این است. بعد فرمودند: آن وقتها كه ما طلبه بودیم و به تعبیر خودشان، اراك بودیم، خانواده مرحوم حاج آقا محسن اراكی كه روحانی متعین و متمول و كیا بیادار بودند، خوب اینها در شهر اراك سیادت و آقائی داشتند. مرحوم آیت العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی رحمه الله علیه بنیانگزار این حوزه، ایشان هم به دعوت اینها از عراق آمده بودند به اراك كه آنجا، جلسات درسی داشته باشند. امام می‌فرمود: ریاست و كیا بیا و نوكر و خدم و حشم مال آن آقایان بود ولی مردم، با آنها نبودند مردم با حاج شیخ بودند، كه عبایش را زیر بغلش می‌گذاشت می‌آمد توی بازار. با مردم زیست كردن، این شأن روحانی است و روحانیت باید به این عامل، بیش از هر عامل دیگر توجه كند. برای اینكه اگر می‌خواهد: روشنگر اسلام باشد و بیانگر اسلام باشد، برای مردم، باید در دل مردم جای داشته باشد. اگر می‌خواهد آنها را موعظه كند، باید در قلب مردم جای داشته باشد و در متن مردم. اگر می‌خواهد آنها را ارشاد كند، اگر می‌خواهد آن‌ها را از نظر اخلاقی اصلاح كند و تهذیب كند این باید در متن مردم باشد. اینها امتیاز نقش روحانی بوده است در گذشته. تا سال ۱۳۴۱ نقش روحانیت در همین هائی كه عرض كردم خلاصه می‌شد. به اضافه تحصیل و تدریس در حوزه‌ها، سال ۱۳۴۱ یك روحانی برجسته آمد، نقطه عطفی در نقش روحانیت بوجود آورد. تا آن موقع روحانیون به دو بخش تقسیم می‌شدند، یك عده روحانیونی كه در سیاست هم وارد بودند و یك عده روحانیونی كه از سیاست پرهیز می‌كردند.

روحانیون سیاسی‌، آدمهائی بودند خیلی محدود و معدود، اكثریت قاطع روحانیت آنهائی بودند كه از سیاست كناره‌گیری داشتند. نشانه تقوای بیشتر و عدالت كاملتر و صرفنظر كردن بیشتر از دنیا، برای یك روحانی این بود كه، كاری به كار سیاست نداشته باشد. بودند چهره‌های برجسته محبوب در عالم روحانیت كه‌، چهره‌های سیاسی هم بودند، اما ورود به سیاست همان و تنزل درجه روحانیت همان. سال ۱۳۴۱ یك روحانی جامع الشرائط كه در مكارم و ارزشهای والای او، جای سخن نبود، فقاهتش، علمش‌، عدالتش‌، اخلاقش، مهذب بودنش، مدرس عالیمقام بودنش، همه جا زبانزد بود و در حوزه، این آمد این تابو، این خاطره و یاد بود نامطلوب دوره اعتزال روحانیت از نقش خلاق سیاست را از بین برد. آمد و گفت: روحانی باید بیان اسلام بكند، تبلیغ اسلام بكند، به مردم خدمت بكند، در متن جامعه بماند، موعظه بكند، با انحرافات مبارزه بكند ولی مطلب به اینجا تمام نمی‌شود، روحانی باید پیشتاز و پیشگام در مبارزات سیاسی گسترده نیرومند همراه با زد و خورد و كشته شدن وكشتن باشد، تا یك، روحانی تمام عیار باشد. علی وار، حسین گونه، پیامبروار. مگر نه روحانی میگوید من جانشین پیامبرم؟ مگر نه اینكه می‌گوید من نایب امام زمان سلام الله علیه هستم ؟ پس چگونه می‌تواند خود را از مسئولیتهای سنگین سیاسی و مبارزاتی بركنار بداند؟ روحانی باید مرد سیاست و مبارزه نیز باشد. آن شخصیت والائی كه توانست این نقطه عطف تاریخی را برای تكامل نقش روحانیت در جامعه ایفا كند، امام بود.

چه شد كه در سالهای، ۱۳۵۶ و ۵۷ روحانیت نقشش در جامعه اوج گرفت؟ جایش در جامعه بسی بازتر شد؟ چه شد؟ آن هم نه به صورت یك گروه معدود، عده زیادی از روحانیون از مسجد به راهپیمائیها آمدند. مسجدها جای تداركات مبارزه‌ها شد، پلاكاردها را همان جا می‌نوشتند، مردم را همان جا جمع می‌كردند، شعارها را همان جا یاد می‌دادند، ترجیح بندهای راهپیمائی ها كجا تنظیم می‌شد؟ در همان مساجد. مسجد پایگاه اصیل خودش را باز یافت و تكمیل كرد. تا وقتی كه در مبارزه پیروز شد. اكنون سؤال این است كه روحانیت امروز باید چه نقشی داشته باشد؟ آنچه به عنوان پاسخ می‌توانم خدمتتان عرض كنم اینكه اولا:

روحانی باید همه آن نقشهای گذشته را حفظ كند. حوزه‌ها باید محل درس خواندن و درس گفتن و تحقیق كردن باشد. بیان و قلم روحانیت باید همچنان نافذ باشد و روز بروز نافذتر. طلاب جوان عزیز! برای یاد گرفتن، سخن گفتن بهتر و نافذتر و نوشتن رساتر و بلیغ‌تر باید وقت صرف كنید می‌دانید بیان بلیغ و نوشته بلیغ كدامست؟ فقط الفاظ نیست. بلاغت به الفاظ ارتباطی ندارد. فصاحت بیشتر به الفاظ ارتباط دارد. بلاغت به این است كه، شما باید دائماً در فرهنگ معنوی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی روز، حضور داشته باشید. باید بدانید امروز جوانها چه كتابهائی را می‌خوانند، چه سئوالاتی برایشان مطرح است، توده مردم چه سؤالاتی برایشان مطرح است. حتی این كافی نیست. روحانی اگر می‌خواهد در نقش امامت و پیشوایی نقش ایفا كند باید دو روز و سه روز و ده روز و یك ماه و یك سال هم از جامعه‌اش جلوتر باشد. باید دور هم بنشینید بحث كنید، كه مسئله‌ای كه فردا برای مردم ما مطرح می‌شود كدامست، ما امروز جواب او را آماده كنیم. مسئله دینی، اعتقادی، عملی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی و هر گونه مسئله دیگر. روحانیت عزیز تو همچنان عزیزی. نگران نباش .می‌كوشند تا تو را از آن مقام رفیعی كه با تواضع و فروتنی و خدمت و ایمان و عمل صالح بدست آورده‌ای فرو آورندت‌، ولی بدان، اگر در راه خدا باشی و با خدا باشی و در خط خدمت صادقانه به خلق خدا بمانی خدا این منزلت را برای تو تضمین كرده است تو همچنان الگوی ایمان و عمل صاحل بمان، تو همچنان نمونه تواضع و فروتنی و خدمت به مردم بمان، تو همچنان دارای سرمایه شناخت عالی و مؤثر از اسلام بمان و بشو، تو همچنان رابطه مردمیت را با متن مردم نگهداری كن و تقویت كن، تو همچنان با نسل جوان حتی جوان اغفال شده‌اش همچون یك برادر یا پدر مهربان روشن‌گر برخورد بكن مطمئن باش فردا از آن تو و شعار تو و راه توست .

بنابراین توصیه می‌كنیم حوزه علمیه قم در ایفای این نقش عظیم همچنان پایمردی كند. به همین جهت با همه گرفتاریهای گوناگونی كه دارم دوستان تأكید كرده‌اند كه كلاسی برای حدود ششصد نفر از طلاب تشكیل داده‌اند كه اینها معارفشان را بالاتر ببرند. گفتند بجاست یك بحث با اینها بپذیری و پذیرفتم و انشاءالله دو هفته یك بار با آنها دیدار خواهم داشت .

باور كنید در این ایام، مكرر غبطه می‌خورم هم خودم‌، هم دوستان هم فكر و همكار و همرزم‌، كه فرصت ما، برای ایفای این نقش در حد مطلوب نیست و این به خاطر اهمیتی است كه‌، برای این نقش قائل هستم. خوب، از نظر مشاغلی كه امروز در جامعه هست روحانیت چه كار بكند؟ این سئوال مهم مطرح است. من این مشاغل را یكی یكی اینجا مطرح می‌كنیم. اما همگامی و همكاری با مجاهدان جهادسازندگی كه شما خودتان پیشگام آن بوده‌اید: چرا در گروههای جهاد روحانی نیست؟ با هر گروه جهاد باید یك طلبه روحانی هم برود. یك شرط هم دارد و آن این است كه: طلبه‌ای كه آنجا می‌رود بداند كه می‌رود هم در آنجا تبلیغ اسلام كند و هم بیل به دست بگیرد، طلابی كه نمی‌توانند بیل و كلنگ به دست بگیرند توصیه می‌كنم در گروههای جهاد شركت نكنند.

وقت كم است و الا یك خاطره شیرین از یك عالم ارزنده و مربی مؤثر در یك روستای بزرگ برایتان نقل می‌كردم. باشد تا وقت خودش تا دیدار دیگر.

جوانها علاقمندند با شما طلاب عزیز در جهاد سازندگی هم صف و همرزم باشند و برادر عزیزمان آقای ناطق نوری كه به عنوان روحانی در شورای مركزی جهاد و به عنوان نماینده مردم، آنجا شركت دارند وظیفه دارند این برنامه را برای امسال تابستان تنظیم كنند و به قم بیایند و با روحانیونی كه اینجا داوطلب این كار هستند آشنائی بیشتر پیدا كنند. در عین حال به همین ششصد نفر طلابی كه عازم هستند بروند به اطراف ایران در تابستان، از همین جا توصیه می‌كنم كه خود آنها هم پیشقدم بشوند برای تنظیم این برنامه .

در سپاه پاسداران؛ این پاسدارها این قدر دلشان می‌خواهد یك كسی از شما طلاب عزیز، طلاب ساخته شده بروید در داخل آنها، با آنها زندگی كنید.

البته می‌دانید جالب ترش چه هست؟ جالب ترش این است كه در آن ساعاتی كه در پادگان تشریف می‌برید، همان لباس سپاهی را هم به تن كنید.

شما حتماً در آن نوشته ولایت فقیه امام، این را خوانده‌اید كه امام انتقاد می‌فرماید ( اگر اشتباه نكنم در آن نوشته است ) از كسانی كه لباس جندی را برای روحانی یك لباس خلاف روحانیت و خلاف مروت می‌شمردند. خوانده‌اید این را در نوشته‌های امام؟

دوستان؛ من اعلام خطر حتی می‌كنم، میگویم كه سپاه پاسداران اگر بخواهد گسترش پیدا كند و نقش انقلابیش را در پاسداری از نظام اسلامی شما همچنان با اوج ایفا بكند، بدون حضور جمعی فعال و با ایمان و مبارز و سلاح آشنا از طلاب و جوانان غیر طلبه از دانشگاه، جوانان خود ساخته دانشگاهی میسر نیست. این‌ها نیاز دارند. بروید به آنجا. خوب می‌پرسید كه یعنی در اینجا درس و كار و همه را رها كنیم و بریم؟ نه جانم، هیچ نیازی نیست چه عیب دارد كه طلاب آماده دوره‌های دو ماهه در سپاه بگذارند؟ دوماه آنجا و ده ماه اینجا. آیا عیبی دارد؟ جائی آسیب می‌بیند؟ نمایندگی مجلس و نمایندگی در شوراهای استان و شهرستان و شهر و روستا؛ بسیار خوب است، در هر یك از این شوراها یك روحانی واجدالشرائط شركت كند، ولی به یك شرط. به شرط اینكه آنجا كه می‌رود از نظر مطالعات سیاسی و اجتماعی و محكی خودش را مجهز كند. با فقه و اصول و حدیث و تفسیر و فلسفه و كلام تنها، توی این شوراها نمی‌توان منشاء اثر خوب بود. آن وقت به عنوان یك فردی كه در آنجا فقط نظارت شرعی می‌كند در می‌آید. این درست نیست. اگر یك روحانی عضو شورای اسلامی است همینطور باید مطالعه كند. در قضا، قاضی شدن. آنهم در مراحل مختلفش؛ شأن روحانیون است كه در قضا شركت كنند. البته به یك شرط به شرط اینكه با مسائل قضا و با خصلتهای قضا و با مصائب و مصیبت‌های قضا آشنا شوند. قضا كار دشواریست. مجلس قاضی مجلس است كه : ( الا یجلسه الا نبی او وصی نبی او شقی) اگر آگاهی و خود سازی وصی نبی نباشد، شقاوت به دنبالش می‌آید. دوستان اهل علم كه برای دادگاهها و دادستانی انقلاب به اطراف می‌روند باید بدانند قبول این مسئولیت یعنی قبول یك بار سنگینی و بزرگ .

در فرهنگ و آموزش و پرورش و دانشگاه و تدریس و مدارس؛ البته، جای شماست خودتان را برای تدریس ممتاز مؤثر در یكی از شاخه‌های مورد نیاز در مدارس و دانشگاهها آماده كنید و به آنجا بیائید انقلاب فرهنگی كه وظیفه امروز ماست و انقلاب اقتصادی كه هنوز موفق نشده‌ایم و آن هم وظیفه امسال ماست‌، امسال فقط سال امنیت نیست. سال امنیت، سال انقلاب فرهنگی و سال انقلاب اقتصادی درجهت تقسیم عادلانه امكانات رفاهی موجود در كشور و تولید داخلی بر همه ۳۶ میلیون جمعیت ایران است و در همه این مراحل شما روحانیون عزیز می‌توانید، نقش مؤثری داشته باشید. وقت برای پایان یافتن مطالب كم است. دعائی دارند كه باید این دعا خوانده شود. یكی از نونهالان جامعه می‌خواهد بیاید اینجا و دعا بخواند و دعا روح جامعه ماست. دعا حضور انسان مسلمان و ذكر و یادی است كه او در برابر خدا دارد. وقتش را نگه می‌داریم‌، ولی چون جلسه به مناسبت یاد بود مرحوم استاد مطهری است باید بگویم كه این دانشمند بزرگ و محقق عالیقدر در بسیاری از این نقشها كه برشمردم فردی ممتاز و برجسته بود تحقیقش‌، بیانش، قلمش، تدریسش، سازندگیش و براستی جای او در حوزه علمیه و در كل جامعه ما، بسیار خالیست. خدایش بهترین مقام و منزلت، منزلت شهد و صالحین و علما و صدیقین عنایت كند (‌آمین) و خدای متعال به همه ما، به شما روحانینی عزیز، به شما مردم عزیز مسلمان كه پیوندتان را با روحانیت متعهد و با ایمان و مسئول و مبارز ارج بنهید توفیق دهد كه راه انقلاب اسلامیمان راكه حالا حالاها شهادت و خون و مقاومت و ایثار می‌طلبد تا پیروزی نهائی انشأالله ادامه دهیم.

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.