چریک تنهای انقلاب

طلبه شهید علی اندرزگو، مرد هزار چهره

هشتمین شماره یاران امام به روایت اسناد ساواک با عنوان ( سردار سرفراز) ویژه شهید حجت الاسلام والمسلمین سید علی اندرزگو به همت مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات در دی ماه سال ۱۲۱۷ منتشر شد.

شهیداندرزگو در تاریخ ۱۸ رمضان ۱۳۱۶ هجری شمسی در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. او مدتی در تهران سپس قم و نجف به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. پس از بازگشت از نجف سال ها در حوزه علمیه قم با نام مستعار ( شیخ عباس تهرانی) مشغول تحصیل و مبارزه بر علیه رژیم طاغوتی پهلوی  بود. ولی بار دیگر مورد  شناسایی و تحت تعقیب قرار گرفته و به تهران عزیمت نمود و در مدرسه چیذر مشغول فعالیت علمی و تبلیغی شد. او در مشهد نیز سال ها در محضر ادیب نیشابوری و برخی دیگر از اساتید کسب فیض کرد. علاقه او به آموزش و تربیت جوانان مسلمان سبب شد که از فرصت ها استفاده کرد و به آموزش عربی بپردازد.

شهید اندرزگو از ابتدا وارد مبارزات اسلامی شد و در شاخه نظامی هیات های موتلفه به فعالیت مشغول شد و از دست اندر کاران اعدام انقلابی نخست وزیر خائن حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳ بود. علی رغم دستگیری سایر انقلابیون و او از سال ۴۳ تا ۵۶ تحت تعقیب نیروی جهنمی ساواک قرارگرفت اما با هوشیاری و ذکاوت فراوان بارها و بارها ماموران کار کشته رژیم را ناکام گذاشت.

او با مردم بود و با آنان می زیست و در پوشش های  روضه خوانی، تسبیح و انگشتر فروشی، فروش دواجات ، طبابت سنتی، ساختمان سازی و فرش فروشی و امثال آن به مبارزه ادامه می داد.

در مقدمه ای که بر این اثر ارزشمند نگاشته شده درباره خصلت های  اخلاقی او چنین آمده است:

الف) بسیاری از کسانی که با شهید اندرزگو محشور بوده اند متفق القول هستند که در ضمیر سید علی در پایی از توکل موج می زد، توکلی که ناشی از اعتقاد راسخ او به نصرت الهی و غیبی بود.

ب) استفاده به جا و به موقع از پوشش های مناسب تسلط بر اصول پنهان کاری و اطلاعاتی، و رعایت کامل راز داری، قدرت و قوت ایفای نقش های مختلف تسلط به لهجه های مختلف محلی تسلط در تغییر قیافه تخصص در جعل اسناد و مدارک داشتن کانال های قوی و گسترده ارتباطی ولی مجزا، همگی از او مبارزی بزرگ ساخته بود که به راحتی در مکان های مختلف عمومی و خصوصی تردد می کرد و به مسافرت می رفت ولی از دید تعقیب کنندگان پنهان بود.

علی رغم اهمیتی که دستگیری او برای رژیم داشت و به دستور شخص محمد رضا شاه پهلوی سال ها در جستجوی او بودند و در این راه دوستان و اطرافیان و هرکسی که به نوعی با او مرتبط بود مورد آزاد و اذیت، بازجویی، زندان، تعقیب و مراقبت قرار می گرفت و حتی طبق یکی از اسناد گرایی را بخاطر مشابهت با او دستگیر و مورد بازجویی قرار دارند، تمام ادارات ساواک و شهربانی ها را در شهرستان ها بسیج نمودند عکس های او را تکثیر و در سراسر کشور پخش و در اختیار کلانتری ها و ماموران خویش قرار دادند. معذلک سال ها از دست یابی و دستگیری او عاجز و ناتوان ماندند و نمونه ای از این اسناد توجه کنید.

سپهبد خسروانی رئیس اداره دادرسی در تیرماه سال ۴۴ طی نامه ای به ریاست سازمان اطلاعات وامنیت کشور درباره سید علی اندرزگو و شیخ حسن یزدی زاده دو تن از متهمان شرکت در قتل حسنعلی منصور به منظور برهم زدن اساس حکومت می نویسد: به فرمان مطاع مبارک شاهانه نظر به اینکه پرونده قتل نخست وزیر فقید درباره نامبردگان مفتوح است دستور فرمائید نسبت به تعقیب دو نفر متهمان فوق الذکر اقدامات لازم معمول نتیجه را اعلام دارند.

ساواک در مردادماه همان سال در پاسخ نامه فوق می نگارد درمورد دستگیری نامبردگان فوق الذکر اقدامات دامنه داری در جریان است معهذا به علت نداشتن مشخصات کامل آنان تاکنون منتج به نتیجه نشده است بدیهی است پس از حصول به مراتب باستحضار خواهید رسید.

شهید اندرزگو که مدتی تحت شدیدترین و وسیعترین جستجوها و تعقیبها قرار می گیرد. عازم عراق شده و پس از مدتی با اعلامیه های رهبر فقید انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به داخل کشور باز می گردد و تلاش وسیعی رادر جهت تکثیر و پخش آنها آغاز  می کند و ساواک علی رغم آگاهی از این مساله از شناسایی و دستگیری او اظهار عجز می کند.

در این مرحله که به فعالیتهای آن شهید بزرگوار در سال ۱۳۴۶ باز می گردد نصیری رئیس کل سازمان امنیت و مقدم رئیس اداره سوم طی نامه های جداگانه ای دستور دستگیری او را صادر می کنند.

ساواک تهران با تلاش مضاعفی به مراقبت از مکانهای احتمالی مشاهده او می پردازد ولی طبق اسناد موجود پس از دو ماه تلاش شبانه روزی پاسخ می دهد تا این تاریخ نامبرده بالا در تهران مشاهده نشده است.

پس از این مرحله سید علی اندرزگو بهترین روش را تغییر لباس تشخیص داده و با نام مستعار شیخ عباس  تهرانی در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل می شود شناسایی او در لباس روحانیت آن هم با عمامه سفید کارشناسایی را برای ساواک دشوارتر می کند.

در سال ۱۲۴۷ بدنبال تصمیم رژیم مبنی بر ساختن سینمایی در شهر قم، او علی رغم تحت تعقیب بودن تلاش و سعی را برای جلوگیری از این اقدام آغاز می کند بر اساس گزارش های منابع ساواک در این سازمان این بار پرونده ای برای فردی بام شیخ عباس تهرانی به عنوان محرک طلاب و مردم در جهت جلوگیری از ساختن سینما در قم تشکیل می شود. غافل از آنکه شیخ عباس تهرانی کسی جز سید علی اندرزگو نیست. در یکی از گزارش ها در تاریخ ۲۰/۷/۴۷ آمده است.

ساعات ۳۰/۱۷ روز ۱۹/۷/۴۷ جمعی از محصلین حوزه علمیه قم به سرپرستی شیخ عباس تهرانی ساکن مدرسه حجتیه به منزل آیت الله گلپایگانی وارد و صحن ملاقات با وی خواستار شدند تا برای جلوگیری از تاسیس سینما در قم اقدام نماید.

گلپایگانی به ایشان پاسخ مثبت داد و از مراجعین خواست تا موضوع را به اطلاع آقای شریعمتداری نیز برساند لذا طلاب مزبور ساعت ۱۹ همان روز به منزل آقای شریعتمداری رفته و شیخ عباس تهرانی از طرف طلاب مراتب را به اطلاع مشارالیه رسانید و آقای شریعتمداری نیز قول مساعد داد که در این باره اقدام نماید.

به دنبال این اقدام طلاب، آقای شریعتمداری در روز ۲۰/۷/۴۷ در جلسه درس خود چنین اظهار
می دارد:

دیروز جمعی از آقایان درباره تاسیس سینما و لانه فساد در شهر قم به منزل من مراجعه کردند. لکن ما از چگونگی موضوع قبلاً با اطلاع بودیم و اقداماتی نیز به عمل آورده ایم. لکن به ما گفتند که اکثریت مردم شهر خواستار تاسیس سینما هستند. ماهم در پاسخ گفتیم هیچوقت شخصی که متدین و وطن پرست است به این عمل راضی نمی شود و این اقدام تنها از دست یک مشت افراد مغرض که به هیچ چیز مملکت خود ارزش قایل نیستند ساخته است. در هر صورت آقایان ناراحت نباشند. تا حد امکان اقدام خواهیم کرد و ان شاءالله نتیجه می گیریم و در صورتی که نتیجه مثبت عاید نگردید دیگر چاره ای نداریم.

شهید اندرزگو با اطلاع از پیگیری ساواک و تعقیب و مراقبت از شیخ عباس تهرانی قم را ترک و عازم حوزه علمیه چیدز در تهران شد.

او در این مدرسه به فعالیت طلبگی مشغول می شود و بار دیگر در مراسمی لباس روحانیت و تن می کند و به امامت جماعت تبلیغ و تدریس می پردازد او با این پوشش همچنان به مبارزه با عوامل سرسپرده  می پردازد او در این دوران با شخصی بنام محمد مفیدی  ارتباط برقرار کرده و برای او اسلحه تهیه می کند و تیمسار طاهری از عوامل رژیم را اعدام می کند، ولی مفیدی دستگیر شده و سید علی اندرزگو  مجبور به عزیمت به قم می شود، ولی پس از رفت و آمدهای توام با احتیاط هنگامی که مطمئن می شود مفیدی بر علیه از افرادی نکرده و بار دیگر به چیدز باز می گردد.

او در این مقطعه که سازمان مجاهدین (منافقین) خلق قبل از پذیرش گرایشان مارکسیستی مورد حمایت مالی و فکری مذهبیون و روحانیت انقلابی بود، به حمایت از آنان می پردازد و با تامین اسلحه و مهمات و کمک های مالی به یاری ایشان مبادرت می کند.

او در این مرحله مورد شناسایی قرار گرفته و تحت تعقیب قرار می گیرد. اما با هوشیاری عام مشهد شده و با حمایت دوستان و مساعدت آیت الله واعظ طبسی برای عزیمت به افغانستان به زاهدان رفته ولی پس از رفت و آمد به افغانستان آنجا را برای زندگی مناسب ندانسته و بار دیگر به شهر مقدس مشهد باز می گردد و با نام مستعار سید حسین حسینی برای خود و برای همسر و فرزندش شناسنامه جعلی تهیه کرده و در این شهر به زندگی می پردازد او در این مقطع ارتباطات گسترده ای با لبنان و پایگاههای  فلسطینی داشته و مقدمات آموزش نیروهای مذهبی را در سازمان الفتح فراهم می سازد.

در سال ۵۴ که سازمان یاد شده دچار انحرافات عقیدتی و گرایشان مارکسیستی گردید و انشعابی خونین در آن به وقوع پیوست. سید علی اندرزگو که به این انحراف پی برده بود گذشته از قطع کمک های  مالی و تسلیحاتی به نقد بیانیه تغییر ایدئولوژیکی سازمان پرداخت و همین امر او را مبغوض سران منحرف سازمان کرد به طوری که نامش در لیست حذف فیزیکی  و ترور قرارگرفت.

پس از فراز و نشیب فراوان د ر زندگی مبارزاتی شهید اندرزگو بالاخره ساواک با عوامل نفوذی خود توانست پس از شناسایی او که در این مقطع با نام (جوادی) فعالیت می کرد در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان و هنگام افطار  که عازم منزل  یکی از دوستانش بود  توسط ماموران ساواک محاصره شده ساواک که تمام تلاش خود را صرف دستگیری او نموده بود و ماموران موظف بودند تا او را زنده دستگیر کنند، این بار نیز ناکام مانده و با حرکاتی که اندرزگو از خود نشان داد به تیراندازی پرداخته و صدها تیر به سویش شلیک کردند و در حدود بیست گلوله به بدنش اصابت کرده و به لقای حق شتافت.

 

.: مطالعه این مجموعه را که همراه با مقدمه ای از زندگانی اوست، به همه جوانان به ویژه طلاب و دانشجویان توصیه می شود.

برای مشاهده تصاویر شهید اندرزگو کلیک نمایید.

 

روحش شاد و یادش همواره جاویدان باد