شهید محبت علی محمودی

خدایا اگر من شهید شدم مرا با شهدای احد و کربلا محشورم نما

نامه شهید محبت علی محمودی همسر عزیزم سلام علیکم از خداوند متعال برای شما و فرزندانم سلامتی می طلبم و خداوند شما و بچه ها را نگهدارد و امید است همیشه و در همه اوقات خوشی و خرمی را تحصیل نمائید

زندگی نامه شهید محبت علی محمودی
برادر حجت الاسلام و المسلمین میرزا محبت علی محمودی فرزند شهید امیر علی محمودی مرحوم
در سال ۱۳۲۷ شمسی در روستای چرور شهرستان میانه در یک خانواده مذهبی و مستضعفین دیده به جهان فانی گشود و پس از گذراندن دوران طفولیت در سن ۶ سالگی در مدرسه ابتدائی در روستای مزبور شروع به تحصیل نموده بعد از چند سال شروع به آموختن و قرآن و احکام الهی شدند .
پس از پایان خدمت سربازی چون علاقه کافی به حفظ قرآن و احکام الهی داشت برای اینکه در روستا هم زندگی پائین داشتند جهت کسب کار با خانواده از روستای چرور به تهران کوچ کرده و در شرکت مینو چهار سال مشغول کار گردید و بعدا در شرکت مخابرات استخدام و در شرکت مشغول انجام کار و کوشش بوده و این کار زحمت بعدازظهر ها و هر موقع که وقت پیدا میکردند به درس قرآن و احکام در مکتبهای در باغ آذری، سیزده هم آبان ، نهم آبان سابق در شهر ری و بعضی مواقع جهت کسب علم در محضر استادان محترم به شهر مقدس قم شرفیاب می شدند. با اینکه خودش مستاجر بوده و زندگی خیلی پائین و فقیرانه ای داشت به درس روحانیت ادامه داد تا اینکه تقریبا یازده سال قبل پس از امتحانات در شهر قم به پوشیدن لباس مقدس روحانیت موفق و پس از پوشیدن لباس روحانیت هم درس می خواندند هم کار می کردند و هم تلاش می کردند که درس قرآن و احکام تدریس می کردند و در مساجدهای مربوطه در مسجد حمزه آباد مسجد حضرت موسی ابن جعفر (ع) ،امام زین العابدین ،جوانمرد قصاب ، فاطمیه، زینبیه، مسجد امام مرتضی (ع) در پیش نمازی و سخنرانی مذهبی و انقلاب مشغول بودند و در جلسات انقلابی شورای و مذهبی هم شرکت داشتند و در راهپیمائیها انقلاب و در نماز جمعه های رفتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف مخابرات منطقه شهر ری به جبهه حق علیه باطل به جنوب کشور منطقه جزیره مجنون اعزام شدند و دفعه دوم باز هم از طریق همان اداره به جبهه سفر کردند در تاریخ ۳/۵/۶۷ و دفعه سوم با موافقت همان شرکت مخابرات به سرزمین خونین کردستان اعزام و در منطقه سقز این روحانی بارز و معلم قرآن سهید حجت الاسلام محمودی با تلاشگری کامل در جبهه ارشاد و سازندگی با قامت استوار و خستگی ناپذیر با همراهی دوستان و همکارانش در کوههای سر به فلک کشیده غرب کشور در رویاروئی با کفر و استکبار به مکلوت اعلی پر کشید و شهید شد. یادش گرامی باد ولی این شهادت نصیب همه کس نمی شود و این حق یا ست که از اول عمرش این آرزو را داشت و حتی در وصیت نامش این جمله را قید کرده است که خدایا اگر من شهید شدم مرا با شهدای احد و کربلا محشورم نما و خوشا به سعادتش ولی دلسوزیش اینجاست که دامن همسرش را درگیر هفت تا فرزندش قرار داده است و خانواده اش را بی سرپرست گذاشته ولی این را هم فراموش نکنیم که امام حسین (ع) هم در فکر زن و فرزندش نبوده است و سرپرست یتیمان خداست.
آقای شهید محمودی هم مثل مولایش امام خمینی با مظلومیت شهید شده بودند شهید قرآن برای اینکه شهید محمودی به این جور کارها فکر نمی کردند همیشه در ؟؟ می گفتند این دنیا فانی است که علی (ع) فرمودند :
خدایا علی را در بستر مرگ نمیران فدای دین خودت قرار بده تمامی شهدا و شهید محودیها فدای دین الهی شدند راهشان مستدام و یادشان گرامی باد.
روحشان شاد و در پایان سلامتی امام امت را از خداون منان مسئلت داریم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار انشاءا…